زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت
گریههایم میشود از شـرمساری بیشتر هر دقـیقه میشود این بیقـراری بیشتر جای این زخم زبان ای کاش تنها میزدند طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر هرچه سنگین میشود بار خجالت در دلم میشـود بـاریـدن ابـر بـهـاری بـیـشـتر بیشتر در کوچه سنگش میزنند این بامها هرچه میآید به کوفه صوت قاری بیشتر هر قَـدر من نا امیـدم در میان شهر غـم حـرمـلـه دارد ولی امـیـدواری بـیـشـتر خارِ در چشمم اگر چه تیغ هاشان شد ولی از سه شعبه میرود بر چشم خاری بیشتر گرچه در دارالعماره خون من را ریختند از سرم هر کوچه دارد یادگاری بیشتر از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین میکشند اینجا عزیزان را به خواری بیشتر |